Tuesday, February 4, 2014

افعال بسیط و توانائی زبانی فارسی!! - ناثر ناسری



بر خلاف محاسبات ریاضی وشمارش کلمات جامد و فاقد ارتباط درون‌ساختی وارگانیک، قدرت زبان دردرجه اول بنابر نتایج تحقیقی زبان‌شناسان زبان فارسی،در افعال بسیط قراردارد! چرا؟! بدلیل خیلی ساده:زیرا فقط افعال بسیط قابلیت مشتق دارند وافعال ترکیبی قابل اشتقاق نیستند. امروزه بخاطر دستیابی دانشجویان بدنیای اینترنت وآشنائی بازبانهای توانمند سرکوب شده درایران، توانائی زبان تحمیلی دولتی وتعداد افعال بسیط فارسی بار دیگر مورد بحث وگفتگو قرارگرفته است.طرفداران فاشیسم حاکم و محکوم با انتشارموهومات  دولتی سعی در سایه قرار دادن استبداد زبانی دارند. گرچه این افراد در اپوزیسیون بخیال خود با استبداد و قوانین ارتجاعی مثلا پوشش مبارزه میکنند، ولی ازکنار استبداد زبانی میگذرند؛ غافل ازاینکه هرچیزی که ریشه دراستبداد دارد مقاومت و نفرت و مبارزه رابرمی‌انگیزد ودر این رابطه است مبارزه با استبداد زبانی. دررابطه با تعداد افعال زبان فارسی، امیدوارم دوستان و دشمنان ازموهومات 1000 (وجدیدآ دیوانگانی ازچندهزارفعل ساده فارسی)صحبت نکنند. اگر فکر میکنند فعلی از قلم افتاده بترتیب الفبای عربی به لیست زیر اضافه نمایند! باتشکر.
افعال ساده (بسیط) زبان فارسی ازجلد دوم *تاریخ زبان فارسی* دکترپرویز ناتل خانلری (توضیح:افعال مرده ونیم مرده درداخل پارانتز وافعالی که در لیست خانلری نبودند واز طرف من اضافه شده‌اند باعلامت * مشخص شده اند)
حرف آ--1- آراستن 2-آرامیدن/آرمیدن (مرده)3 -آزردن (نیمه مرده ) 4 -آزمودن (مرده) 5 -آسودن 6-آشامیدن 7 -آشفتن 8  - آغازیدن 9- آغشتن 10 -آفریدن 11-  آگندن (مرده) 12- آلودن13- آمدن 14-آمرزیدن 15-آموختن 16- *آموزاندن(متاسفانه افعال زیبای آموختن وآموزاندن بخاطر گرایش بی رویه زبانی به افعال ترکیبی نازاوعقیم با یادگرفتن ویاددادن درحال تعویض هستند یعنی این افعال زیبا مرده ویا نیم مرده اند)17-آمیختن (مرده)آهیختن (مرده) حرف الف 19- ارزیدن 20- افتادن 21-افراشتن 22-افروختن (مرده) 23- افزودن (مرده-اضافه کردن جایش راگرفته)24- افسردن(مرده افسرده شدن بجایش نشسته) 25-افشاندن 26-افکندن 27-انباشتن)مرده انباشته شدن بجایش نشسته)28-انجامیدن (مرده انجام دادن بجایش )29-انداختن 30-اندوختن31-اندودن(مرده)32  اندیشیدن(نیمه مرده فکرکردن بجایش)33-انگاشتن(نیمه مرده)34- انگیختن 35-اوباشتن (مرده)36- ایستادن حرف ب 37-باریدن 38-بافتن 39- بالیدن 40بایستن 41- بخشودن 42- بخشیدن 43-برازیدن (مرده)44-بردن 45-بریدن 46- بستن 47- بسودن(مرده)بسیجیدن (مرده)48-بودن 49- بوسیدن50- بوئیدن(مرده بوکردن بجایش)51-بیختن(مرده) حرف پ 52- پاشیدن 53-پالودن *54-پائیدن -54پختن 55-پذیرفتن 56- پراکندن 57-پرداختن58- پرستیدن 59- پرسیدن 60- پروردن 61- پروردن62- پریدن 63- پژمردن(مرده و پژمرده شدن بجایش)64- پژوهیدن(مرده وپژوهش کردن بجایش)65- پسندیدن 66- پلاسیدن(مرده)67- پلکیدن(مرده)68- پناهیدن(مرده وپناهنده شدن وپناه بردن بجایش نشسته)69- پنداشتن 70- پوسیدن 71- پوشیدن 72-*پوشاندن73- پوئیدن(مرده)74-پیچیدن 75-*پیچاندن76- پیراستن77- پیمودن78-پیوستن حرف ت -78تاختن 79-تافتن(مرده) 80-تپیدن81-تراشیدن 82-تراویدن(مرده)83-ترسیدن 84-*ترساندن 85-ترشیدن86-ترکیدن 87- ترکاندن88-تکاندن وتکانیدن(مرده وبجایش  تکان دادن)89تنیدن90- توانستن 91-*توپیدن حرف ج 92-جَستن93-جُستن94- جنبیدن وجنباندن(نیمه مرده)95-جنگیدن(مرده وجنگ کردن بجایش)96- جوشیدن 97-جویدن 98- جهیدن(مرده)حرف چ 99- چاپیدن 100-چائیدن(مرده)101-چپیدن (نیمه مرده)102-*چپاندن103-چربیدن104-چرخیدن105-*چرخاندن106چریدن 107-*چراندن108- چسبیدن109-*چسباندن110-چشیدن(مرده)111-چکیدن(مرده)112- چلاندن وچلانیدن113- چمیدن(مرده)114- چیدن حرف خ115- خاریدن 116- خاستن117- خائیدن(مرده)118- خراشیدن119-خائیدن(مرده)120- خرامیدن(مرده)121- خروشیدن121- خریدن122- خزیدن123- خستن(مرده)124-خشکیدن 125- خشکاندن126-خلیدن127- خمیدن(مرده)128- خوابیدن129- خواباندن130-خواستن131-خواندن132-خوردن133-*خوراندن134-خوفیدن(مرده)135-خیسیدن(مرده) حرف د 136- دادن137- داشتن138- دانستن139-درخشیدن140-درویدن(مرده)141- دریدن142- دزدیدن143- دمیدن144 - دوختن145-دوشیدن 146- دویدن147-* دواندن148-دیدن حرف ر149- ربودن150-رخشیدن(مرده)151-رسیدن152- رَستن(مرده)153- رُستن(مرده)154- رشتن(مرده)155-رَفتن156- رُفتن(مرده) 157- رمیدن158- رنجیدن 159-*رنجاندن160-رندیدن(مرده)161- روئیدن162- رویاندن163- ریختن 164-ریدن حرف ز-165- زاریدن (مرده)166- زائیدن167- زدن168- زدودن169- زیستن حرف س 170- ساختن171- سپردن172سپوختن(مرده)173-ستدن174- ستردن(مرده)175- ستودن176- ستیزیدن(مرده)177- سرودن178- سرشتن(مرده)179- سُریدن (مرده)180-سزیدن(مرده)181-سفتن(مرده)182- سگالیدن(مرده)سنجیدن183- سوختن184سودن(مرده) حرف ش 185-- شاشیدن 186- شایستن(مرده بجایش شایشته بودن)187- شتافتن188- شدن189- شستن190- شکافتن191- شکستن192- شکفتن193- شکیفتن(مرده)194- شگفتن(مرده بجایش شگفت زده شدن)195- شمردن196-شناختن 197-*شناساندن197- شنیدن- شوریدن حرف غ198 -غارتیدن(مرده)199- غریدن200-غنودن حرف ف- 201- فرستادن202- فرسودن(مرده فرسودن شدن بجایش)203 - فرمودن204- فروختن205- فریفتن(مرده بجایش فریب دادن)206- فشردن207- -فهمیدن208- قاپیدن(ازترکی گرفته شده)209- قبولاندن(ازعربی گرفته شده)حرف ک 210 کاستن211- کاشتن212- کاویدن(مرده کاوش کردن بجایش)213- کردن214 - کشتن215- کشیدن 216- کشاندن217-کفتن(مرده)- کفیدن(مرده)219- کندن220- *کوبیدن221- کوچیدن222- کوشیدن223کوفتن حرف گ 224 -گائیدن225 گداختن226- گذاشتن227- گرازیدن(مرده)228- گرائیدن(مرده)229- گردیدن230- *گرداندن231- گرفتن232- گرویدن(نیمه مرده)233- گریختن234-گریستن235- *گریاندن236- گزاردن237- گَزیدن238- گزُیدن239- گساردن(مرده)240-گستردن241- گسستن 242- گشتن-243- گشودن244- گماشتن245- گنجیدن246- *گنجاندن(مرده)247- گندیدن248- گواریدن(مرده)249- گوزیدن حرف ل 250- لرزیدن251- لرزاندن252- لغزیدن253- لمیدن(مرده بجایش لم دادن)254- لندیدن(مرده)255- لنگیدن256- لهیدن( مرده)257- لیسیدن258- ماسیدن259- مالیدن260- ماندن261مردن- 262مکیدن263- مولیدن(مرده)264- موئیدن(مرده)حرف ن 265- نازیدن266- نالیدن(نیمه مرده)267- نامیدن(نیمه مرده)268- نشستن269-* نشاندن270- نکوهیدن(مرده نکوهش کردن بجایش)271- نگاشتن(نیمه مرده)272- نگریستن(نیمه مرده)273- نمودن274- نواختن275- نوردیدن276- نوشتن277- نوشیدن278- *نوشاندن279- نهادن(نیمه مرده)280- نهفتن(مرده)281- نیوشیدن(مرده)حرف و 282-  ورزیدن283- وزیدن حرف ه 284-هراسیدن 285- هشتن(مرده) حرف ی 286- یارستن (نیمه مرده)287- یازیدن(مرده)- 288یافتن

*****************************************************

ازاین تعداد ناچیز افعال بسیط96عدد درداخل پارانتز نوشته شده،مرده ویا درحال نیمه جان هستند و20 عددازقلم دکتر خانلری افتاده بودند که من باعلامت* به لیست اضافه کردم باوجوداینکه اگر این افعال موجود در لیست امروزه با افعال ترکیبی جایگزین شده‌اند باتمام اینها تعداد افعال بسیط فارسی درفقروتنگدستی 212 عدد میباشد


در ترکی آزربایجانی برعکس فارسی که ساختن فعل ازاسم غیرممکن و یکی از دلایل عقیم بودن زبان فارسی است،از90 درصد اسامی فعل ساده ساخته میشود و نه مثل فارسی فعل ترکیبی که نازا وعقیم اند مثل داش/داشلاماک درفارسی سنگ/سنگیدن غیرممکن است! باید گفت: سنگ زدن(فعل ترکیبی است ومشتق ندارد)

در زبان نیمه مرده مردمان سرخ پوستان امریکا از قبیله (ناواهو) در آریزونا، بیش از 880 فعل بسیط وجود دارد. همان‌طور که می‌دانید تقریبا 2 میلیون سرخ‌پوست در امریکا زندگی می‌کنند. زبان فارسی حتی از زبان‌های سرخ پوستان امریکائی هم ناقص تر است..

No comments:

Post a Comment