ادبيات را ميتوان يکی از شاخصههای مهم فرهنگی يک ملت دانست که پشتوانه محتوائی به قدمت طول عمر آن ملت دارد. ملت آذربايجان و ترک نيز به پشتوانه سابقه تاريخی طولانی خود، از فرهنگ و ادبيات غنی بويژه فرهنگ و ادبيات شفاهی (فولکولوريک) برخوردار است. عظمت ادبيات آذربايجان با شعرای بزرگی چون فضولی، مولوی، نسيمی، خاقانی، شهريار، صمد وورغون، خليل رضا، مدينه گولگون، خورشيدبانو ناتوان، سيد عظيم شيروانی، بولوت قاراچورلو سهند، حبيب ساهر و … چنان شهره آفاق شرق و غرب بوده است که با بهره جستن از آثار آنها و نوانديشی و نگاهی واقعيت گرا به مسائل روز، می توان گامهای نوين و بلندی را بسوی آيندهای بهتر برداشت. البته در اين ميان نبايد از عظمت ادبيات شفاهی ملت آذربايجان غافل بود که به علت شرايط خاص زندگی و تاريخی و همچنين نداشتن پشتوانه حمايتی حکومتی، آنچنان که بايسته و شايسته است جمع آوری و بهره برداری نگرديده است.
ادبيات کتبی کودکان اگرچه در ايران و آذربايجان عمر چندانی ندارد، ولی با کنکاش در اعماق ادبيات شفاهی و فولکولوريک می توان دريافت که ادبيات کودکان در آذربايجان قدمتی زياد دارد. ساليان طولانی کودکان ما با شعر و لای لايي های مادرانشان به خواب رفته اند و اشعار کودکانه بسياری را که خالقان آنها گمنامان تاريخند، به هنگام بازی و با آهنگ ويژه ای خواندهاند. ساليان درازی پدر بزرگان و مادر بزرگان ما با داستانهای خود گرمی بخش خانه هايمان بوده اند. ساليان درازی آشيقهای ما اشعار عاشقانه، حماسی، اخلاقی و … را به هنگام عروسی ها، تولدها، عزاها، پيروزيها و شکستهای اجدادمان با آهنگهای زيبای سازهايشان قرين کردهاند.
اگرچه شرايط زيستی ملتمان و غفلتهای تاريخی حاکمان و شاهان ترک از دلايل اصلی عدم رشد کمی و کيفی ادبيات مکتوب آذربايجان بوده است، ولی شيوههای زندگی و به تبع آن آموزشی اجدادمان طوری بوده است که غنا و عظمت فرهنگ شفاهیيمان نقاط ضعف و غفلتمان را پوشش داده است. ولی با رسيدن آثار انقلاب صنعتی اروپا به مرزهای کشورمان و تأثير ژرف و عميق آن در زندگی، حکومت، انديشه و از همه مهمتر افزايش حيطه تأثيرگذاری حکومتها و سياستهايشان در زندگی آحاد ملت، به تدريج شاهد حکومتی شدن بسياری از جنبه?های زندگی، به ويژه در ابعاد فرهنگی و آموزشی بودهايم.
با روی کار آمدن رضاخان و اتخاذ سياست ديکته شده يک کشور يک ملت يک زبان(فرهنگ) انگليس، رفته - رفته سياست آسميلاسيون اقوام و ملل غير فارس آغاز گرديد و با گسترس حيطه فعاليت و پوشش آموزش و پرورش، صدا و سيما، مطبوعات و حوزههای اداری و ممانعت گسترده با فعاليتهای ادبی و فرهنگی اقوام و ملل ايرانی اين روند شتاب بيشتری به خود گرفت.
در چنين سالهای خفقان و وحشت، مردانی در برابر جور و ستم حکومت پهلوی قد برافراشتند که با سلاح قلم به دفاع از هويت و هستی انسانی خويش و ملت خويش پرداختند. در اين ميان زنده ياد صمد بهرنگی با شناخت ريشه درد، به سراغ کودکان رفت و با نوشتن مطالب و داستانهايي به زبان آنها، راه را به آنها نشان داد. بر خلاف بسياری از داستان نويسها و نويسندگان کودکان که با استفاده از قدرت تخيل قهرمانان خود را می آفريدند، قهرمانان صمد همان کودکانی بودند که صمد برای آنها مینوشت و اين يکی از دلايل اصلی تأثيرگذاری صمد و آثارش بوده است. يکی از دلايل مهم ديگر تأثيرگزاری صمد، مردمی بودن او بوده است. صمد آيينه ای بی زنگاری بود که واقعيت جامعه را به زبان کودکان ولی با بينش بزرگ به مخاطبانش می رساند و عکس العمل آنها را به عينه مشاهده میکرد.
ادبيات کودکان يکی از مهمترين قسمتهای فرهنگ يک ملت است که بنوبه خود بايد با حساسيت، صبر و حوصله و علاقه ويژهای شکوفا شود. در اين ميان، برای ملتی که زبانش حتی برای بزرگسلان شناسانده و تدريس نمی شود و در همه حال شاهد حضور تهاجم فرهنگهای بيگانه است و حمايتهای دولتی خاصی صورت نمی گيرد، اين مسأله بسيار دشوار خواهد بود. در اين صورت است که وظيفه کسانی که در راه حفظ و اعتلای هويت خود می کوشند، سنگينتر خواهد بود.
امروزه ادبيات كودكان آذربايجاني با مشكلات و مسائل عديدهاي مواجه است كه بيشك سياستهاي آسميلاسيوني كه بصورت بسيار ظرافتمندانه از طريق آموزش و پرورش و همچنين برنامههاي كودك صدا و سيما صورت ميگيرد را ميتوان نمود بسيار عيني آن دانست. مشكل مهم ديگر همانا ايستايي و عدم زايش در ادبيات كودك آذربايجان است؛ اگرچه اين مشكل تا حدودي دامنگير ادبيات كودك فارسي نيز است.
كتابهايي كه به زبان كودكان و در زمينه ادبيات كودك آذربايجان منتشر ميشود، آنچنان محدود است كه ميتوان آن را صفر فرض نمود. حتي اوراق بسيار اندكي كه در قالب كتب و ويژهنامههاي كودكان منتشر شده است نيز بيشتر داراي مطالب و ماهيت سنتي تركان و آذربايجانيان است كه بيشتر كودكان امروزي در زندگي خود آنها را لمس نميكنند. البته با سياستهاي تبليغاتي صدا و سيما كه برنامههاي كودك را به زبان فارسي و با مجريان فارسي پخش ميكند و اندك برنامههاي محدود تركي نيز بيشتر مخصوص روستاييان است، اندك گرايش موجود در كودكان به فرهنگ و زبان خود نيز از بين ميرود. طبيعي است كه اين كودكان كه پدر و مادران فردا هستند، با اين شرايط چيزي بنام فرهنگ و ادبيات خودي و آذربايجاني نخواهند داشت كه به نسل بعدي انتقال دهند و بدين ترتيب سياست آسميلاسيون با يك تواتر نسلي به آرامي اجرا خواهد گشت.
از اينرو، فعالان ملي و فرهنگي آذربايجان براي مقابله با مشكلات فوقالذكر بايد در دو جبهه و با آگاهي و ابزار مدرن وارد شوند تا بلكه در اين دوران بسيار حساس براي ملت آذربايجان بتوانند در مرحله اول از هويت ملي خويش دفاع و در مرحله بعدي به انكشاف اين هويت اقدام نمايند.
جبهه اول كه همانا مبارزه و مقابله با آسميلاسيون فرهنگي است، چند سالي است كه فعال شده و فعالان ملي آذربايجان به روشهاي مختلف من جمله بازشناسايي هويت فرهنگي، زباني و ملي و افشاي سياستهاي شوونيستي در آن جبهه به فعاليت ميپردازند. البته بايد اذعان داشت كه با رشد جنبه سياسي قضيه در سالهاي اخير جنبه فرهنگي قضيه تاحدودي بيرونق شده است كه به نظر اين غفلت بزرگترين اشتباه اين فعالان است و بايد در همه عرصههاي فرهنگي به ويژه ادبيات و موسيقي و رقص كودكان بسيار حساب شده و با طمأنينه گام برداشت و تاحدودي اين عرصهها را از حال و هواي سياسي دور نگه داشت تا بتوان به سرعت و در محدوده بزرگتري به فعاليت پرداخت.
در جبهه دوم ما براي اينكه وضعيت ادبيات كودكانمان را بهبود ببخشيم، بايد ابتدا تعريف درستي ازآن ارائه نماييم. ادبيات كودكان در جامعه ما داراي يك بعد سنتي و همچنين يك بعد مدرن است. آن بعدي كه تحت عنوان ادبيات كودكان در آذربايجان ارائه ميشود، همانا بعد سنتي با شخصيتها و قالببنديها و چيدمان سنتي است كه بيشتر متأثر از فرهنگ و ادبيات فولكولوريك و شفاهي ماست و با وجود بسيار غني بودن و دارا بودن شاخصههاي زيباشناختي، نميتواند براي كودك امروزي كافي باشد.
البته مفهوم مدرن ادبيات كودكان پديدهاي است كه از غرب و پيدايش تكنولوژي جديد و مدرن آمده و داراي قدمتي تاحدود صد و پنجاه سال است. اگرچه بعضيها معتقدند اين مفهوم مدرن همچون همه پديدههاي مدرن ديگري كه به جامعه ما آمدند، كاركردهاي درستشان را از دست دادند و كاركردهايي جايگزين آن شد كه يا نسبت به الگوهاي كاركردي همين پديده در كشورهاي غربي سستمايه و بيبنيان بودند و يا اينكه در جهت تخريب اين كاركردها به كار گرفته شدند، ولي در مورد ادبيات كودكان آذربايجاني (ادبيات كودك به زبان آذربايجاني) بايد گفت كه ما بطور كلي به علت شرايط حاكم سياسي بر ملتمان، كودكان ما چيزي از مفهوم ادبيات مدرن را به زبان مادري خود درك نكردهاند و طبيعي است كه صحبت كردن از عوارض آن نيز براي ادبيات كودك ما كاري بيهوده خواهد بود.
محمدهادي محمدي از منتقدان ادبيات كودك در گفتگويي با روزنامه ياسنو معتقد است كه ادبيات كودكان مدرن كاركردهاي متعددي دارد، اما مهمترين آنها پرورش تفكر انتقادي، پرورش خيالپردازي و تقويت حسزيبايي شناختي است كه هر كدام از اين كاركردها براي خود زير كاركردهايي دارند.
با اين وضعيت بسيارواضح است كه كودكان بسياري از خصيصههاي دنياي مدرن من جمله انتقادگري، خيالپردازي و پرورش ذهنيتها براي داشتن قوه ابتكار و نوآوري و از همه مهمتر حس زيباشناختي و بهرهگيري و انكشاف نمودهاي آن مانند تئاتر، سينما و موسيقي تا حدود زيادي محروم ماندهاند.
بعضيها معتقدند كه ادبيات مدرن همانا كپيبرداري عيني و يا ذهني از ادبيات غربي است كه اين مسأله را ما ميتوانيم در بعضيها آثار منتشر شده توسط بعضي از فعالان عرصه ادبيات كودك آذربايجان مشاهده كرد. حال آنكه به دليل تفاوتهاي فرهنگي و زندگي ميان جامعه ما و جامعه غرب اين شيوه جابگو و پايدار نخواهد بود. الگوي ما در اين قضيه ميتواند كشورهاي جنوب شرق آسيا بويژه ژاپن باشد كه توانسته است با ابزارآلات مدرن و انديشه مدرن پلي مطمئن ميان گذشته فرهنگي تاريخي و حال برقرار نمايد و استورهها و ادبيات قديم خود را با رنگ و بوب جديد و در قالب شخصيتها و ابزار نوين و مدرن زنده نگه دارد.
بسياری از آثار ادبی مکتوب و شفاهی و فولکولوريکی که امروزه وجود دارد و در نشريات و انتشارات مختلف، فعالان و علاقمندان اجتماعی و فرهنگی آذربايجان منتشر می کنند، محصول گذشتهای پربار و درخشان و نتيجه تجربهها و اندوخته های اجداد ما میباشد. طبيعی است که کاراکترها و شخصيتهای اين آثار ادبی علی رغم محتوای پربارشان برای کودکان امروزی که در اطراف خود حضور مدرن و رنگارنگ فرهنگهای بيگانه زيادی را لمس میکنند، ارضا کننده نباشد. از اينروست که نويسندگان و ادبای ما بايد با بهره گرفتن از اين سرمايه های عظيم اجدادی و با درک شرايط و ابزارهای زندگی نوين، ادبيات پربار و نوينی را تکوين کنند و ادبيات ما را بطور اعم و ادبيات کودکان را بطور اخص از رکود خارج نمايند
اگرچه شرايط زيستی ملتمان و غفلتهای تاريخی حاکمان و شاهان ترک از دلايل اصلی عدم رشد کمی و کيفی ادبيات مکتوب آذربايجان بوده است، ولی شيوههای زندگی و به تبع آن آموزشی اجدادمان طوری بوده است که غنا و عظمت فرهنگ شفاهیيمان نقاط ضعف و غفلتمان را پوشش داده است. ولی با رسيدن آثار انقلاب صنعتی اروپا به مرزهای کشورمان و تأثير ژرف و عميق آن در زندگی، حکومت، انديشه و از همه مهمتر افزايش حيطه تأثيرگذاری حکومتها و سياستهايشان در زندگی آحاد ملت، به تدريج شاهد حکومتی شدن بسياری از جنبه?های زندگی، به ويژه در ابعاد فرهنگی و آموزشی بودهايم.
با روی کار آمدن رضاخان و اتخاذ سياست ديکته شده يک کشور يک ملت يک زبان(فرهنگ) انگليس، رفته - رفته سياست آسميلاسيون اقوام و ملل غير فارس آغاز گرديد و با گسترس حيطه فعاليت و پوشش آموزش و پرورش، صدا و سيما، مطبوعات و حوزههای اداری و ممانعت گسترده با فعاليتهای ادبی و فرهنگی اقوام و ملل ايرانی اين روند شتاب بيشتری به خود گرفت.
در چنين سالهای خفقان و وحشت، مردانی در برابر جور و ستم حکومت پهلوی قد برافراشتند که با سلاح قلم به دفاع از هويت و هستی انسانی خويش و ملت خويش پرداختند. در اين ميان زنده ياد صمد بهرنگی با شناخت ريشه درد، به سراغ کودکان رفت و با نوشتن مطالب و داستانهايي به زبان آنها، راه را به آنها نشان داد. بر خلاف بسياری از داستان نويسها و نويسندگان کودکان که با استفاده از قدرت تخيل قهرمانان خود را می آفريدند، قهرمانان صمد همان کودکانی بودند که صمد برای آنها مینوشت و اين يکی از دلايل اصلی تأثيرگذاری صمد و آثارش بوده است. يکی از دلايل مهم ديگر تأثيرگزاری صمد، مردمی بودن او بوده است. صمد آيينه ای بی زنگاری بود که واقعيت جامعه را به زبان کودکان ولی با بينش بزرگ به مخاطبانش می رساند و عکس العمل آنها را به عينه مشاهده میکرد.
ادبيات کودکان يکی از مهمترين قسمتهای فرهنگ يک ملت است که بنوبه خود بايد با حساسيت، صبر و حوصله و علاقه ويژهای شکوفا شود. در اين ميان، برای ملتی که زبانش حتی برای بزرگسلان شناسانده و تدريس نمی شود و در همه حال شاهد حضور تهاجم فرهنگهای بيگانه است و حمايتهای دولتی خاصی صورت نمی گيرد، اين مسأله بسيار دشوار خواهد بود. در اين صورت است که وظيفه کسانی که در راه حفظ و اعتلای هويت خود می کوشند، سنگينتر خواهد بود.
امروزه ادبيات كودكان آذربايجاني با مشكلات و مسائل عديدهاي مواجه است كه بيشك سياستهاي آسميلاسيوني كه بصورت بسيار ظرافتمندانه از طريق آموزش و پرورش و همچنين برنامههاي كودك صدا و سيما صورت ميگيرد را ميتوان نمود بسيار عيني آن دانست. مشكل مهم ديگر همانا ايستايي و عدم زايش در ادبيات كودك آذربايجان است؛ اگرچه اين مشكل تا حدودي دامنگير ادبيات كودك فارسي نيز است.
كتابهايي كه به زبان كودكان و در زمينه ادبيات كودك آذربايجان منتشر ميشود، آنچنان محدود است كه ميتوان آن را صفر فرض نمود. حتي اوراق بسيار اندكي كه در قالب كتب و ويژهنامههاي كودكان منتشر شده است نيز بيشتر داراي مطالب و ماهيت سنتي تركان و آذربايجانيان است كه بيشتر كودكان امروزي در زندگي خود آنها را لمس نميكنند. البته با سياستهاي تبليغاتي صدا و سيما كه برنامههاي كودك را به زبان فارسي و با مجريان فارسي پخش ميكند و اندك برنامههاي محدود تركي نيز بيشتر مخصوص روستاييان است، اندك گرايش موجود در كودكان به فرهنگ و زبان خود نيز از بين ميرود. طبيعي است كه اين كودكان كه پدر و مادران فردا هستند، با اين شرايط چيزي بنام فرهنگ و ادبيات خودي و آذربايجاني نخواهند داشت كه به نسل بعدي انتقال دهند و بدين ترتيب سياست آسميلاسيون با يك تواتر نسلي به آرامي اجرا خواهد گشت.
از اينرو، فعالان ملي و فرهنگي آذربايجان براي مقابله با مشكلات فوقالذكر بايد در دو جبهه و با آگاهي و ابزار مدرن وارد شوند تا بلكه در اين دوران بسيار حساس براي ملت آذربايجان بتوانند در مرحله اول از هويت ملي خويش دفاع و در مرحله بعدي به انكشاف اين هويت اقدام نمايند.
جبهه اول كه همانا مبارزه و مقابله با آسميلاسيون فرهنگي است، چند سالي است كه فعال شده و فعالان ملي آذربايجان به روشهاي مختلف من جمله بازشناسايي هويت فرهنگي، زباني و ملي و افشاي سياستهاي شوونيستي در آن جبهه به فعاليت ميپردازند. البته بايد اذعان داشت كه با رشد جنبه سياسي قضيه در سالهاي اخير جنبه فرهنگي قضيه تاحدودي بيرونق شده است كه به نظر اين غفلت بزرگترين اشتباه اين فعالان است و بايد در همه عرصههاي فرهنگي به ويژه ادبيات و موسيقي و رقص كودكان بسيار حساب شده و با طمأنينه گام برداشت و تاحدودي اين عرصهها را از حال و هواي سياسي دور نگه داشت تا بتوان به سرعت و در محدوده بزرگتري به فعاليت پرداخت.
در جبهه دوم ما براي اينكه وضعيت ادبيات كودكانمان را بهبود ببخشيم، بايد ابتدا تعريف درستي ازآن ارائه نماييم. ادبيات كودكان در جامعه ما داراي يك بعد سنتي و همچنين يك بعد مدرن است. آن بعدي كه تحت عنوان ادبيات كودكان در آذربايجان ارائه ميشود، همانا بعد سنتي با شخصيتها و قالببنديها و چيدمان سنتي است كه بيشتر متأثر از فرهنگ و ادبيات فولكولوريك و شفاهي ماست و با وجود بسيار غني بودن و دارا بودن شاخصههاي زيباشناختي، نميتواند براي كودك امروزي كافي باشد.
البته مفهوم مدرن ادبيات كودكان پديدهاي است كه از غرب و پيدايش تكنولوژي جديد و مدرن آمده و داراي قدمتي تاحدود صد و پنجاه سال است. اگرچه بعضيها معتقدند اين مفهوم مدرن همچون همه پديدههاي مدرن ديگري كه به جامعه ما آمدند، كاركردهاي درستشان را از دست دادند و كاركردهايي جايگزين آن شد كه يا نسبت به الگوهاي كاركردي همين پديده در كشورهاي غربي سستمايه و بيبنيان بودند و يا اينكه در جهت تخريب اين كاركردها به كار گرفته شدند، ولي در مورد ادبيات كودكان آذربايجاني (ادبيات كودك به زبان آذربايجاني) بايد گفت كه ما بطور كلي به علت شرايط حاكم سياسي بر ملتمان، كودكان ما چيزي از مفهوم ادبيات مدرن را به زبان مادري خود درك نكردهاند و طبيعي است كه صحبت كردن از عوارض آن نيز براي ادبيات كودك ما كاري بيهوده خواهد بود.
محمدهادي محمدي از منتقدان ادبيات كودك در گفتگويي با روزنامه ياسنو معتقد است كه ادبيات كودكان مدرن كاركردهاي متعددي دارد، اما مهمترين آنها پرورش تفكر انتقادي، پرورش خيالپردازي و تقويت حسزيبايي شناختي است كه هر كدام از اين كاركردها براي خود زير كاركردهايي دارند.
با اين وضعيت بسيارواضح است كه كودكان بسياري از خصيصههاي دنياي مدرن من جمله انتقادگري، خيالپردازي و پرورش ذهنيتها براي داشتن قوه ابتكار و نوآوري و از همه مهمتر حس زيباشناختي و بهرهگيري و انكشاف نمودهاي آن مانند تئاتر، سينما و موسيقي تا حدود زيادي محروم ماندهاند.
بعضيها معتقدند كه ادبيات مدرن همانا كپيبرداري عيني و يا ذهني از ادبيات غربي است كه اين مسأله را ما ميتوانيم در بعضيها آثار منتشر شده توسط بعضي از فعالان عرصه ادبيات كودك آذربايجان مشاهده كرد. حال آنكه به دليل تفاوتهاي فرهنگي و زندگي ميان جامعه ما و جامعه غرب اين شيوه جابگو و پايدار نخواهد بود. الگوي ما در اين قضيه ميتواند كشورهاي جنوب شرق آسيا بويژه ژاپن باشد كه توانسته است با ابزارآلات مدرن و انديشه مدرن پلي مطمئن ميان گذشته فرهنگي تاريخي و حال برقرار نمايد و استورهها و ادبيات قديم خود را با رنگ و بوب جديد و در قالب شخصيتها و ابزار نوين و مدرن زنده نگه دارد.
بسياری از آثار ادبی مکتوب و شفاهی و فولکولوريکی که امروزه وجود دارد و در نشريات و انتشارات مختلف، فعالان و علاقمندان اجتماعی و فرهنگی آذربايجان منتشر می کنند، محصول گذشتهای پربار و درخشان و نتيجه تجربهها و اندوخته های اجداد ما میباشد. طبيعی است که کاراکترها و شخصيتهای اين آثار ادبی علی رغم محتوای پربارشان برای کودکان امروزی که در اطراف خود حضور مدرن و رنگارنگ فرهنگهای بيگانه زيادی را لمس میکنند، ارضا کننده نباشد. از اينروست که نويسندگان و ادبای ما بايد با بهره گرفتن از اين سرمايه های عظيم اجدادی و با درک شرايط و ابزارهای زندگی نوين، ادبيات پربار و نوينی را تکوين کنند و ادبيات ما را بطور اعم و ادبيات کودکان را بطور اخص از رکود خارج نمايند
No comments:
Post a Comment