در این دو، سه روز اخیر چند اتفاق تامل برانگیز در بطن جامعه آذربایجان اتفاق افتاد.
اول – تصادف دو خودرو در جاده اهر – تبریز و زنده زنده سوختن پنج سرنشین (انعکاس رسانهای در داخل و خارج ایران نداشت)
اول – تصادف دو خودرو در جاده اهر – تبریز و زنده زنده سوختن پنج سرنشین (انعکاس رسانهای در داخل و خارج ایران نداشت)
دوم – مرگ یک جوان گمنام که خواننده پاپ فارسی بود (انفجار رسانهای در ایران و خارج)
سوم – توهین شنیع یک کارمند شبکه پر طرفدار ایرانی به نام من و تو (دریغ از یک عذر خواهی و ماست مالی به تمام معنا)
بسیاری از هم وطنان فعال مدنی و سیاسی آذربایجانی از واکنش احساسی برخی از اهالی تبریز و تجمع آنان بخاطر درگذشت هنرمند فقید مرتضی پاشایی ناراحت یا بهتر بگویم شگفتزده شده و برخی حتی زبان به شماتت مردم گشودند. زیرا همین مردم در مقابل خبر مرگ دلخراش پنج انسان در یک تصادف رانندگی که اتفاق رایج جاده اهر – تبریز میباشد ککشان هم نگزید.
من معتقدم بیگانگی اکثر مردم آذربایجان به سرنوشت و بازیهای سیاسی – امنیتی اطراف آنان ریشه در عوامل بسیاری دارد. از یک طرف سی و پنچ سال فشار و سرکوب مستمر و بی حد، از طرف دیگر فشار شدید اقتصادی، نبود هیچ گونه تفریح و سرگرمی و اجتماعات انسانی آزاد در شهرها و روستاها و اختاپوس رسانهای بنام مدیای پانایرانیست که تقریبا کل ارگانهای خبری و مدیاتیک ایرانی را در داخل و خارج در اختیار گرفته است از جمله عوامل اصلی دخیل در ماجرا هستند.
من خطاب به دوستان فعال آذربایجانی که گاهی خشمگین و گاهی سرخورده دهن به گلایه از مردم گشودهاند عرض میکنم دوستان ناراحتی شما قابل درک است اما سرخوردگی محلی از اعراب ندارد. تا زمانی که یک ملت در غل و زنجیر جهل و گرفتار در تارو پود نامرئی اختاپوس مافیایی رسانهای فارسی زبان دست و پا میزند راه دیگری جز مبارزه و هدف قرار دادن غایتی مقدس به نام حاکمیت ملی وجود ندارد. ملت بدون حاکمیت همین است که میبینید. جوانان همچون کودکان که در عزا و عروسی به دنبال تاخت و تاز و بازی هستند در این واویلای بیکاری و بی تفریحی و بی نانی در پی هر اجتماعی هستند که در آنجا بتوانند تماس کوچکی با جنس مخالف داشته باشند. این شمع افروزی شبانه در شاهگلی از نظر ماهیت با تجمعات عاشورا – تاسوعا یا مثلا شکست تیم ملی ایران از آرژانتین! و پایکوبی بخاطر شکست!!! چه تفاوتی دارد، جز اینکه تعدادی به هر نحو ممکن به تخلیه انرژی خود میپردازند.
به یاد داشته باشید همین مردم در تلویزیون من و تو بدنبال وقت کشی و سپری کردن عمر و خودکشی فرهنگی هستند زیرا ملت نا آگاه و فقیر بجز ارضای غرایز بدنبال هیچ چیز دیگری نمیتواند باشد. بنابراین دوستان فعال باید بدون سرخوردگی و ناراحتی به دنبال غایت مقدس خود یعنی برقراری حاکمیت ملی باشند که تنها چاره مشکلات است.
در زیر من باب افشای ماهیت اختاپوس رسانهای فارس موجود عجیب الخلقهای که مجری شبکه من و تو است معرفی میشود تا دوستان چگونگی تاثیر و تاثر ملتمان از جامعه فارس زبان را بهتر متوجه شوند.
مجری شبکه من و تو (سیاوش صبا یا صباغ پور )
مجری و گزارشگر معروف شبکه ماهوارهای من و تو، او اصلیتی از شهرستان اسفراین (در خراسان شمالی که دارای اکثریتی از کردهای کرمانجی میباشد) بوده و امسال ۲۷ ساله میشود. نام کاملش، سیاوش صبا است و شهرتش را مدیون تیپ و قیافه عجیبش میباشد. البته او یک مدل فشن نیز بوده و در برخی مسابقات مد و فشن اروپا شرکت کرده و سال ۲۰۰۹ در مسابقهء
BIG BROTHER
عنوان نفر دوم را به دست آورد.
لطفاً به عکسها توجه کنید و به این نکته توجه کنید ملتی که تحت تاثیر سیاوش صباغیها دست و پا میزند جز این چه میتواند باشد ؟!
تذکر :
این مطلب و نوشته کوتاه قبلیام با عنوان من خودم آذری نیستم* ! پاشایی را هم نمیشناسم ! تعمداً به زبان فارسی نوشته شده است زیرا فکر می کنم به این طریق مخاطبان بیشتری جذب شده و بدینوسیله به گفتمان رایج این روزها وارد خواهد شد.
*من خودم یک آذری نیستم ! پاشایی رو هم نمیشناسم!
بله ! من خودم یک آذری نیستم. پاشایی رو هم نمیشناسم ! اما مرگ یک خواننده پاپ به نام مرتضی پاشایی مرا به چند سال قبل یعنی زمان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۸ برد. در آن سال خبری منتشر شد مبنی بر ملاقات کروبی با ساسی مانکن، من که جناب ساسی مانکن را نمیشناختم اولش فکر کردم این جناب یک مقام وزارت خارجه آمریکا هست که رقبا برای کوبیدن کروبی خبر ملاقات او را با رقیب انتخاباتیشان منتشر کردند. بعداً فهمیدم ای دل غافل ایشان یک خواننده رپ فارسی است! همان موقع مطلب طنزی هم نوشتم که در سایتهای مختلف آذربایجان منتشر شد. آن موقع من هنوز جلای وطن نکرده بودم و در اورمیه اقامت داشتم. امروز هم که در آمریکا زندگی میکنم خبر مرگ خوانده پاپ فارسی دیگری منتشر شد که از وجودشان و هنرشان هیچ اطلاعی نداشتم. اول خودم را کمی سرزنش کردم که چرا من اینقدر آدم کم اطلاعی هستم ولی بعدا از کمی فکر به این نتیجه رسیدم که خوب انسان از حوزهای که علاقهای به آن ندارد یا خود را کاملاً با آن بیگانه حس میکند نمیتواند اطلاعات زیادی داشته باشد بنابراین از سرزنش کردن خودم دست کشیدم و فکر کردم خوب ایرانیها هم از ما آذربایجانیها و مشکلاتمان خبر ندارند برای همین هم اخبار ما را پوشش نمیدهند، چون برایشان مهم نیست. اگر مهم بود خبر تظاهرات برای دریاچه اورمیه یا تظاهرات ضد تروریستی ۲۴ مهر در اورمیه را پوشش میدادند. همانطور که اخبار زلزله قرهداغ را پوشش نداند. آنها حتی اخبار حوضه سیاسی مورد علاقه ترکها را هم پوشش نمیدهند. مثلاً امیرلی یا موصل برایشان مهم نیست اما برای کوبانی یخه میدرانند. یا خبر فوت دکتر هیئت برایشان ارزش یک سطر خبر را هم نداشت اما برای سیمین بهبهانی ساعتها خبر تهیه کردند. پس طبیعی است که منه ترک آذربایجانی که آذری نیستم مرتضی پاشایی را نشناسم و آنهایی که آذری هستند او را بشناسند و حتی چندین پست برایش در فیس بوک بگذارند و ماتم بگیرند! خوب من هم اولین کاری که کردم حذف این دوستان آذری از لیست دوستان فیس بوکیام بود!
لطفا مرا راهنمایی کنید آیا این کار دیکتاتوری یا خیانت به آرمان انترناسیونالیسم چپ غولام شام غازان یا همان آ. ائلیار ایران گلوبال معروف به سیروس مددی نباشد! اگر کار بدی کردم سریعاً به فرستادن درخواست دوستی برای این آذریهای محترم اقدام بکنم تا متهم به پان ترکیست خائن و نوکر الهام علیف نشوم !
التماس دعا – تایماز اورمولو
بر گرفته از فیس بوک تایماز اورمولو
No comments:
Post a Comment