مذاکرات هستهای بین ایران وغرب در مرحله حساسی قرار دارد. رسانهها و مردم مخصوصا در ایران بشدت اخبار را پیگیری میکند. کشورهای خارجی از موافق تا مخالف نیز بدنبال اخبار مربوطه هستند و اگر بتوانند تلاش میکنند تا بر روند آن تاثیر بگذارند. زمان به سرعت سپری میشود و شمارش معکوس برای اتمام زمان مقرر شروع میشود. بدلیل حساسیت موضوع, تصمیم بر این میشود تا در چند روز باقیمانده هیچ خبری به بیرون درز نکند جامعهای که هر روز اخبار را پیگیری میکند ناگهان با یک خلا خبری مواجه میشود. افکار عمومی نگران است و بخش اقتصادی مردد و سردر گم. ناگهان یک خبر تیتر اصلی روزنامهها و سایتها میشود. خبر مرگ یک خواننده گمنام یا حداقل کم نام و نشان, به سرعت فضای خبری جامعه را پر میکند پیامهای تسلیت از گوشه و کنار ارسال میشود. تجمعاتی برای یادبود در شهرها برگزار میگردد اما هسته اولیه این تجمعات چگونه و از جانب چه نهادهایی تشکیل میشود جای سوال دارد. رسانهها و خبرنویسان آن از کجا خط میگیرند؟.
در جامعهای که هر روز دهها جوان تحصیل کرده، کودکان معصوم, مادران بیپناه, پدران زحمتکش اسیر مرگ زود هنگام در اثر بیماری و تصادف و سرطان و … میشوند در جامعهای که مرگ افراد بسیار مهمتر و معروفتر و خوشنامتر, چندان توجه جامعه و رسانهها را تحریک نمیکند. خبر مرگ دکتر هیئت و … نیز چندان انعکاس خبری نمییابد اما مرگ یک خواننده گمنام با هدایت دستهای پشت پرده در قالب یک پروژه خبری- اجتماعی از سوی نهادهای امنیتی تبدیل به خبر اول جامعه میشود.
حواسها به آن سمت معطوف میشود انگار خبر مهمتری وجود ندارد .افکار عمومی برای چند روز هم که شده اخبار هستهای را تا حدی از یاد میبرد تا نتیجه مذاکرات مشخس شود.
بنابراین این خواننده همانطور که قبلا چندان مهم و مطرح نبود مدتی بعد هم به فراموشی سپرده خواهد شد حتی مراسم چهلم هم جلب توجه نخواهد کرد چون هر پروژهای یک زمانی دارد و زمان پروژه مرتضی پاشایی هم محدود و موقت است.
No comments:
Post a Comment